...چشم هایش
...بهانه ای برای نفس کشیدن
به کدامین نگاه، نگاه مهربانت را سپرده ای که چشمان بارانی ام را نمی بینی؟! به کدامین دل، دل سپرده ای که دل همیشه ابری ام را نمی بینی؟! با کدامین پاها هم قدمی، که پاهای بی قرار برای لحظه ای با تو بودنم را نمی بینی؟! مگر این نگاه ها، از چشمان بارانی ام تو را آزار می داد؟! مگر این دل عاشق به جز تو، محبتش را با دل دیگری تقسیم کرده بود؟! مگر این پاها، به جز با قدم های تو، قدمی برداشته بود که اینگونه جوابشان را دادی؟! میخواهم که کنارم باشی... تا همیشه! پاسخ نگاه هایم را بدهی... همیشه! محبت دلم را بپذیری... همیشه! و با من قدم برداری... همیشه! تا ابد...
نظرات شما عزیزان:
فشار...غصه...غم...درد
واحد اندازه گیری داشت
کاش قابل قیاس و اندازه گیری بود
آنوقت شاید روزگار
با تمام بی رحمی اش می فهمید
برسر یک نفر چقدر آوار می ریزد...!!
سلام والا نمیدونم چرا نمیشه کامنت گذاشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا دلگیر نشو از من
ولی...
ته نامردیه دنیات
مریم جون؟ :( چرا نمیتونم کامنت بذارم واست؟ :( هر چی کد رو میزنم میگه اشتباهه...
Power By:
LoxBlog.Com |